با خرید اشتراک حرفه‌ای، می‌توانید پوشه‌ها و لغات ذخیره شده در بخش لغات من را در دیگر دستگاه‌های خود همگام‌سازی کنید

Contaminate

kənˈtæməneɪt kənˈtæməneɪt
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    contaminated
  • شکل سوم:

    contaminated
  • سوم‌شخص مفرد:

    contaminates
  • وجه وصفی حال:

    contaminating

معنی و نمونه‌جمله‌ها

verb - transitive adjective adverb
آلودن، ملو کردن، سرایت دادن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
- Car fumes contaminate the air.
- دود ماشین هوا را آلوده می‌کند.
- contaminated water
- آب آلوده
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد contaminate

  1. verb adulterate
    Synonyms: alloy, befoul, corrupt, debase, debauch, defile, deprave, desecrate, dirty, harm, infect, injure, muck up, pervert, poison, pollute, profane, radioactivate, soil, spoil, stain, sully, taint, tarnish, vitiate
    Antonyms: clean, cure, heal, purify, sterilize

ارجاع به لغت contaminate

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «contaminate» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/contaminate

لغات نزدیک contaminate

پیشنهاد بهبود معانی