هرزگی، هرزه کردن، فاسد کردن، الواطی کردن، عیاشی
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
He debauched the daughter of one of the villagers.
او دختر یکی از روستاییان را از راه به در کرد.
They went on a drunken debauch for three full days.
سه روز آزگار بدمستی و عیاشی کردند.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «debauch» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/debauch