گذشتهی ساده:
intriguedشکل سوم:
intriguedسومشخص مفرد:
intriguesوجه وصفی حال:
intriguingشکل جمع:
intriguesمجذوب چیزی کردن، دنبال چیزی بودن، کنجکاو کردن، علاقهمند کردن، خواهان کردن، شیفته کردن
A tale that intrigues the reader.
حکایتی که خواننده را شیفته میکند.
The toy intrigued the child.
اسباببازی کودک را مجذوب کرد.
دسیسه، توطئه، تبانی، ساختوپاخت، توافق پنهانی، همدستی
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
the courtiers' intrigues against each other
توطئههای درباریان علیه یکدیگر
The court was filled with whispers of intrigue and betrayal.
دادگاه پر از زمزمههای تبانی و خیانت بود.
رابطهی (عاشقی) محرمانه
amorous intrigues
روابط عشقی مخفیانه
The novel's plot was thick with intrigue.
موضوع رمان انبوهی از روابط عاشقی محرمانه بود.
دسیسه کردن، توطئه چیدن، فریفتن، فریب دادن، حقهبازی کردن، گول زدن، جر زدن
He intrigued against his own friend.
او علیه دوست خودش توطئه چید.
They finally intrigued the bill through the parliament.
آنها بالأخره لایحه را با دسیسه به تصویب مجلس رساندند.
He intrigued himself into office and power.
او با دسیسه خود را به مقام و قدرت رساند.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «intrigue» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/intrigue