آیکن بنر

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

مشاهده
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها
    • انگلیسی به انگلیسی
    • مترادف و متضاد
    • سوال‌های رایج
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: ۲۳ تیر ۱۴۰۳

    Intrigue

    ɪnˈtriːɡ ɪnˈtriːɡ ɪnˈtriːɡ ɪnˈtriːɡ

    گذشته‌ی ساده:

    intrigued

    شکل سوم:

    intrigued

    سوم‌شخص مفرد:

    intrigues

    وجه وصفی حال:

    intriguing

    شکل جمع:

    intrigues

    معنی intrigue | جمله با intrigue

    verb - transitive

    مجذوب چیزی کردن، دنبال چیزی بودن، کنجکاو کردن، علاقه‌مند کردن، خواهان کردن، شیفته کردن

    A tale that intrigues the reader.

    حکایتی که خواننده را شیفته می‌کند.

    The toy intrigued the child.

    اسباب‌بازی کودک را مجذوب کرد.

    noun countable uncountable

    دسیسه، توطئه، تبانی، ساخت‌وپاخت، توافق پنهانی، هم‌دستی

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    جای تبلیغ شما در فست دیکشنری

    the courtiers' intrigues against each other

    توطئه‌های درباریان علیه یکدیگر

    The court was filled with whispers of intrigue and betrayal.

    دادگاه پر از زمزمه‌های تبانی و خیانت بود.

    noun countable uncountable

    رابطه‌ی (عاشقی) محرمانه

    amorous intrigues

    روابط عشقی مخفیانه

    The novel's plot was thick with intrigue.

    موضوع رمان انبوهی از روابط عاشقی محرمانه بود.

    verb - intransitive verb - transitive

    دسیسه کردن، توطئه چیدن، فریفتن، فریب دادن، حقه‌بازی کردن، گول زدن، جر زدن

    He intrigued against his own friend.

    او علیه دوست خودش توطئه چید.

    They finally intrigued the bill through the parliament.

    آن‌ها بالأخره لایحه را با دسیسه به تصویب مجلس رساندند.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    He intrigued himself into office and power.

    او با دسیسه خود را به مقام و قدرت رساند.

    پیشنهاد بهبود معانی

    انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد intrigue

    1. noun scheme
      Synonyms:
      plan design plot deal trickery maneuver manipulation ruse dodge artifice conspiracy contrivance fraud game wile machination complication fix double-dealing collusion chicanery stratagem cabal graft frame-up hookup little game
    1. noun love affair
      Synonyms:
      affair romance liaison case attachment intimacy flirtation amour infatuation interlude
    1. verb arouse curiosity
      Synonyms:
      interest attract excite appeal draw grab charm delight entertain fascinate captivate pique tickle bait pull hook lead on tout con enchant rivet please mousetrap
      Antonyms:
      bore
    1. verb plot
      Synonyms:
      plan devise scheme contrive design conspire maneuver promote operate collude connive machinate cook up set up frame up angle cogitate be in cahoots work hand in glove finagle
      Antonyms:
      neglect forget

    سوال‌های رایج intrigue

    گذشته‌ی ساده intrigue چی میشه؟

    گذشته‌ی ساده intrigue در زبان انگلیسی intrigued است.

    شکل سوم intrigue چی میشه؟

    شکل سوم intrigue در زبان انگلیسی intrigued است.

    شکل جمع intrigue چی میشه؟

    شکل جمع intrigue در زبان انگلیسی intrigues است.

    وجه وصفی حال intrigue چی میشه؟

    وجه وصفی حال intrigue در زبان انگلیسی intriguing است.

    سوم‌شخص مفرد intrigue چی میشه؟

    سوم‌شخص مفرد intrigue در زبان انگلیسی intrigues است.

    ارجاع به لغت intrigue

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «intrigue» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۱ آذر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/intrigue

    لغات نزدیک intrigue

    • - intrigant
    • - intriguant
    • - intrigue
    • - intrigued
    • - intriguing
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    لغات و اصطلاحات فوتبالی به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات فوتبالی به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات ورزشی به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات ورزشی به انگلیسی

    انواع سبزیجات به انگلیسی

    انواع سبزیجات به انگلیسی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    personnel pervasive petrichor physical education placidity plagiarism safe zone sagacious sandcastle work spouse self-centered self-image comically self-love semipro علامت گذاشتن قیمت گذاری کردن مین گذاری مین‌گذار مین گذاری کردن خورد و خوراک چرک نویس سطح سقوط سفره سرمه سنج حجرالاسود سوگ شحنه
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.