گذشتهی ساده:
abusedشکل سوم:
abusedسومشخص مفرد:
abusesوجه وصفی حال:
abusingشکل جمع:
abusesسوء استفاده، بد رفتاری
abuse of power
سوء استفاده از قدرت
what she did was an abuse of her position as manager.
کاری که او کرد سوء استفاده از موقعیتش به عنوان مدیر بود.
بد به کار بردن، بد استعمال کردن، سوء استفاده کردن از، ضایع کردن، بدرفتاری کردن نسبت به، تجاوز به حقوق کسی کردن
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی ۵۰۴ واژهی ضروری
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
to abuse freedom
از آزادی سوء استفاده کردن
You must not abuse your horse!
شما نباید نسبت به اسب خود بدرفتاری کنید.
Do not abuse your eyes by reading in the dark.
با خواندن در تاریکی به چشمهای خود صدمه نزن.
He abused his wife in the most violent terms.
با شدیدترین لحن نسبت به زنش بددهنی کرد.
خیانت در امانت
سوء استفاده از قانون، حیلهی قانونی به کار بردن
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «abuse» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/abuse