قلدری کردن، اذیت کردن، زور گفتن، پیله کردن، گیر دادن (به کسی)
He gets picked on by the other boys because he's so small.
چون قدش کوتاهه، پسرای دیگه اذیتش میکنن.
Bullies pick on younger children.
قلدرها به بچههای کوچک گیر میدهند.
برگزیدن، انتخاب کردن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
When you have made up your mind, pick on a day when you will not be under much stress.
وقتی تصمیمت را گرفتی، روزی را انتخاب کن که زیاد استرس نداشته باشی.
Pick on a pen.
یک خودکار انتخاب کن.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «pick on» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/pick-on