گذشتهی ساده:
fomentedشکل سوم:
fomentedسومشخص مفرد:
fomentsوجه وصفی حال:
fomentingبرانگیختن، پروردن، تحریک کردن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
to foment trouble
دردسر ایجاد کردن
He tried to foment a riot among the workers.
او کوشید در میان کارگران آشوبآفرینی کند.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «foment» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۶ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/foment