گذشتهی ساده:
discouragedشکل سوم:
discouragedسومشخص مفرد:
discouragesوجه وصفی حال:
discouragingدلسرد کردن، بیجرئت ساختن، سست کردن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
Sometimes bad grades discourage students.
برخی اوقات نمرهی بد شاگرد را ناامید میکند.
His behavior discouraged his employees.
رفتار او کارمندانش را دلسرد کرد.
I am very discouraged!
خیلی سرخورده شدهام!
Where there is seldom heard a discouraging word
جایی که در آن حرف یأسآور بهندرت شنیده میشود
a bill to discourage people from gambling
لایحهای برای بازداری مردم از قمار
Government interference discourages the growth of trade.
دخالت دولت از رشد تجارت جلوگیری میکند.
He discouraged his son from becoming a teacher.
او پسرش را از معلم شدن برحذر داشت.
She doesn't discourage so easily.
او به این آسانی خود را نمیبازد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «discourage» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۰ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/discourage