گذشتهی ساده:
scaredشکل سوم:
scaredسومشخص مفرد:
scaresوجه وصفی حال:
scaringشکل جمع:
scaresترساندن، چشم زهره گرفتن، هراسانده، گریزاندن، ترسیدن، هراس کردن، بیم، خوف، رمیدگی، رم، هیبت، محل هراسناک
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The loud noise scared the baby.
صدای بلند بچه را ترساند.
you can't scare me with such threats!
با این تهدیدها نمیتوانی مرا بترسانی!
Are you scared of mice?
از موش میترسی؟
He was hoping that the big dog would scare away thieves.
امیدوار بود که آن سگ بزرگ دزدان را بترساند و منصرف کند.
The little deer scares easily.
آهوی کوچک زود میترسد.
war scare
وحشتزدگی بهدلیل احتمال جنگ
The scare caused people to flock to banks and take their money out.
مردم از هول به بانک ها هجوم بردند و پولهای خود را درآوردند.
scare somebody into (or out of) something
با ترس و تهدید کسی را وادار به کاری (یا منصرف از کاری) کردن
(عامیانه) به سرعت گردآوری کردن، به تندی تولید کردن، به سرعت ارائه دادن
(عامیانه) از ترس زهره ترک کردن
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «scare» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/scare