امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Paralyze

American: ˈpærəlaɪz British: ˈpærəlaɪz
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    paralyzed
  • شکل سوم:

    paralyzed
  • سوم‌شخص مفرد:

    paralyzes
  • وجه وصفی حال:

    paralyzing

توضیحات

حالت نوشتاری در انگلیسی بریتانیایی paralyse است.

معنی و نمونه‌جمله‌ها

verb - transitive
فلج کردن، از کار انداختن، بی‌حس کردن، فالج کردن، افلیج کردن، زمین‌گیر کردن، مفلوج کردن، لنگ کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری
- She is paralyzed from the waist down.
- او از کمر به پایین فلج شده است.
- This strike has paralyzed our exports.
- این اعتصاب صادرات ما را خوابانده است.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد paralyze

  1. verb immobilize
    Synonyms: anesthetize, appall, arrest, astound, bemuse, benumb, bring to grinding halt, close, daunt, daze, deaden, debilitate, demolish, destroy, disable, disarm, enfeeble, freeze, halt, incapacitate, knock out, lame, make inert, make nerveless, nonplus, numb, palsy, petrify, prostrate, shut down, stop dead, stun, stupefy, transfix, weaken
    Antonyms: incite, mobilize, stimulate

ارجاع به لغت paralyze

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «paralyze» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۳ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/paralyze

لغات نزدیک paralyze

پیشنهاد بهبود معانی