گذشتهی ساده:
paralyzedشکل سوم:
paralyzedسومشخص مفرد:
paralyzesوجه وصفی حال:
paralyzingحالت نوشتاری در انگلیسی بریتانیایی paralyse است.
فلج کردن، از کار انداختن، بیحس کردن، فالج کردن، افلیج کردن، زمینگیر کردن، مفلوج کردن، لنگ کردن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
She is paralyzed from the waist down.
او از کمر به پایین فلج شده است.
This strike has paralyzed our exports.
این اعتصاب صادرات ما را خوابانده است.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «paralyze» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۱ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/paralyze