Paralytic

ˌpærəˈlɪtɪk ˌpærəˈlɪtɪk
آخرین به‌روزرسانی:

معنی

noun adjective
افلیج، وابسته به فلج

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد paralytic

  1. adjective impaired in movement
    Synonyms:
    disabled lame immobile inactive incapacitated paralyzed powerless numb immobilized palsied insensible paraplegic quadriplegic palsified diplegic
    Antonyms:
    healthy uncrippled

ارجاع به لغت paralytic

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «paralytic» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ فروردین ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/paralytic

لغات نزدیک paralytic

پیشنهاد بهبود معانی