گذشتهی ساده:
lamedشکل سوم:
lamedسومشخص مفرد:
lamesوجه وصفی حال:
lamingصفت تفضیلی:
lamerصفت عالی:
lamestلنگ، چلاق، شل، افلیج
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح پیشرفته
His left leg is lame.
پای چپ او لنگ است.
a lame horse
اسب چلاق
Falling down the stairs lamed him for life.
افتادن از پلهها او را تا آخر عمر افلیج کرد.
ناموجه، ناپذیرفتنی، باورنکردنی، غیرقابل قبول
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
lame excuses
بهانههای باورنکردنی
His excuse for not attending the party was so lame.
بهانهاش برای شرکت نکردن در مهمانی بسیار غیرقابل قبول بود.
پارچهی لمه
The queen's gown was made of a beautiful, shimmering lame fabric.
لباس ملکه از پارچهی لمهای زیبا و جذاب ساخته شده بود.
The antique tablecloth was embellished with a delicate border of gold lame.
رومیزی عتیقه با حاشیهی ظریفی از پارچهی لمه طلایی تزئین شده بود.
دارای گرفتگی، دردناک
My back is lame.
پشتم گرفته و دردناک است.
After my intense workout, my legs felt incredibly lame.
بعداز تمرین شدید، پاهایم بهطرز باورنکردنیای گرفته بود.
بیهوده، ضعیف، بیاثر، سست، ناتوان
The lame attempt at fixing the leak only made it worse.
تلاش بیهوده برای رفع نشتی فقط آن را بدتر کرد.
The movie turned out to be a complete disappointment with its lame plot.
فیلم با موضوع ضعیفش کاملاً ناامیدکننده بود.
عامیانه کسلکننده، خستهکننده، بیمزه، بینمک
a lame joke
یک شوخی بیمزه
The movie was just full of lame jokes.
این فیلم فقط پر از شوخیهای خستهکننده بود.
عامیانه حقیر، خوار، پست
Stop being so lame and join in on the fun!
اینقدر پست نباشید و به بازی بپیوندید!
I can't believe she made such a lame attempt to undermine my success.
من نمیتوانم باور کنم که او چنین تلاش پستی برای تضعیف موفقیت من انجام داد.
آسیب دیدن، لنگ شدن
Schools were lamed by a lack of money and teachers.
کمبود پول و معلم کار مدارس را لنگ کرده بود.
The horse stumbled during the race and lamed its leg.
اسب در طول مسابقه تلوتلو خورد و پایش آسیب دید.
a poor (or bad or lame) excuse for
نمونهی بدی از (چیزی یا کسی)
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «lame» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۲ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/lame