جاوا اسکریپت در مرورگر شما غیر فعال است و برای استفاده از تمام امکانات فست دیکشنری باید آن را فعال کنید.

فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.

Satisfactory

ˌsætəsˈfæktri ˌsætəsˈfæktri

معنی و نمونه‌جمله

رضایت‌بخش، خرسند‌کننده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

a satisfactory answer

پاسخ قانع‌کننده

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد satisfactory

adjective acceptable, sufficient

Synonyms:

good fair satisfying suitable ample decent enough valid tolerable comfortable competent sufficient adequate pleasing fulfilling sound solid average passable cogent gratifying all right A-OK cool groovy appeasing assuaging assuasive good enough unexceptional up to snuff delighting

Antonyms:

unacceptable unsuitable insufficient inadequate unsatisfactory unfit

لغات هم‌خانواده satisfactory

noun
satisfaction

adjective
satisfactory, satisfied, satisfying

verb - transitive
satisfy

adverb
satisfactorily, satisfyingly

ارجاع به لغت satisfactory

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

معنی لغت «satisfactory» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۶ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/satisfactory

لغات نزدیک satisfactory

پیشنهاد بهبود معانی

اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!