امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Suitable

ˈsuːt̬əbl sjuːtəbl̩
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • صفت تفضیلی:

    more suitable
  • صفت عالی:

    most suitable

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective B1
درخور، مناسب، شایسته، مقتضی، مساعد

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
- I am looking for a job that is suitable for my skills and experience.
- به دنبال شغلی هستم که درخور مهارت‌ها و تجربه‌ام باشد.
- The teacher assigned a more suitable book for us to read in class.
- معلم برایمان یک کتاب مناسب‌تر تعیین کرد تا در کلاس بخوانیم.
- at a suitable time
- در موقع مقتضی
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد suitable

  1. adjective appropriate, acceptable
    Synonyms:
    advisable applicable apposite apt becoming befitting commodious condign convenient copacetic correct cut out for deserved due expedient felicitous fit fitting good good enough handy happy in character in keeping just kosher legit meet merited nice okay opportune peachy pertinent politic presentable proper reasonable relevant requisite right righteous rightful satisfactory seemly sufficient suited swell up to snuff useful user friendly
    Antonyms:
    improper inappropriate irrelevant unacceptable unfitting unsuitable

ارجاع به لغت suitable

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «suitable» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/suitable

لغات نزدیک suitable

پیشنهاد بهبود معانی