مطابق با الگوی رفتاری معمول، مطابق با شخصیت، سازگار با خلقوخو
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
Despite being in a hurry, she remained in character and greeted everyone politely.
علیرغم عجله داشتن، او مطابق با الگوی رفتاری معمول خود و بهطور مؤدبانه با همه احوالپرسی کرد.
The athlete's behavior on and off the field is always in character.
رفتار این ورزشکار در داخل و خارج از زمین همیشه مطابق با الگوی رفتاری معمول است.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «in character» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/in-character