امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Apposite

ˈæpəzət ˈæpəzət
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله

  • adjective
    درخور، مناسب، بجا، مربوط
    • - His questions were all apposite.
    • - پرسش‌های او همه بجا بودند.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد apposite

  1. adjective Related to the matter at hand
    Synonyms: relevant, pertinent, germane, apt, applicable, apropos, material, suitable, timely

ارجاع به لغت apposite

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «apposite» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۶ شهریور ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/apposite

لغات نزدیک apposite

پیشنهاد بهبود معانی