صفت تفضیلی:
more relevantصفت عالی:
most relevantمربوط، وابسته، مطابق، مطرح، وارد
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
Your statements are not relevant to the topic of our discussions.
اظهارات شما ربطی به موضوع مذاکرات ما ندارد.
All the information relevant to his new responsibilities.
همهی اطلاعات مربوط به وظایف جدید او.
Your objection is not relevant.
اعتراض شما وارد نیست.
Research must have relevance to the person's work.
پژوهش باید با کار شخص ارتباط داشته باشد.
relevant and irrelevant
بامورد و بیمورد
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «relevant» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۰ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/relevant