امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Compatible

kəmˈpætəbl kəmˈpætəbl
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • صفت تفضیلی:

    more compatible
  • صفت عالی:

    most compatible

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

adjective C1
همساز

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس
adjective
سازگار، موافق، دمساز، جور
- compatible colors
- رنگ‌های جور
- A husband and wife should be compatible.
- زن و شوهر باید با هم جور باشند.
- These two colors are not compatible.
- این دو رنگ به هم نمی‌خورند.
- I.B.M. compatible components
- قطعات سازگار با کامپیوترهای آی.بی.ام
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد compatible

  1. adjective agreeable, in harmony
    Synonyms:
    accordant adaptable appropriate congenial congruent congruous consistent consonant cooperative cotton to fit fitting getting along with harmonious having good vibes hitting it off in keeping in sync with in the groove like-minded meet on the same wavelength proper reconcilable simpatico suitable sympathetic together
    Antonyms:
    antagonistic antipathetic disagreeable incompatible inharmonious unsuitable unsuited

Collocations

  • marital compatibility

    سازگاری در ازدواج، توافق در زناشویی، هم‌سازی در زناشویی

لغات هم‌خانواده compatible

  • adjective
    compatible

ارجاع به لغت compatible

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «compatible» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۶ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/compatible

لغات نزدیک compatible

پیشنهاد بهبود معانی