آیکن بنر

تا 40% تخفیف یلدایی

تا 40% تخفیف یلدایی

خرید یا تمدید
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها
    • انگلیسی به انگلیسی
    • مترادف و متضاد
    • لغات هم‌خانواده
    • سوال‌های رایج
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: ۱۲ آذر ۱۴۰۲

    Cooperative

    koʊˈɑːpərət̬ɪv kəʊˈɒprətɪv

    شکل جمع:

    cooperatives

    صفت تفضیلی:

    more cooperative

    صفت عالی:

    most cooperative

    توضیحات:

    حالت نوشتاری در انگلیسی بریتانیایی co-operative است.

    معنی cooperative | جمله با cooperative

    adjective C1

    (نشان دادن تمایل به فعالیت یا کار با سازمان/شخصی دیگر برای رسیدن به یک هدف و آرمان مشترک) علاقه‌مند به همکاری، مایل به همکاری، اهل همکاری، همکاری‌طلب، مشارکت‌جو

    He went voluntarily and was very co-operative.

    داوطلبانه رفت و خیلی علاقه‌مند به همکاری بود.

    co-operative neighbors

    همسایگان مایل به همکاری

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    his cooperative attitude

    نگرش مشارکت‌جوی او

    adjective

    مشارکتی، شراکتی، تعاونی

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    خرید اشتراک فست دیکشنری

    cooperative business

    کسب‌وکار مشارکتی

    cooperative society

    انجمن تعاونی

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    a co-operative apartment

    آپارتمان شراکتی

    a cooperative store

    فروشگاه تعاونی

    noun countable

    سازمان/شرکت تعاونی

    workers' cooperatives

    تعاونی‌های کارگران

    a farmers’ cooperative

    تعاونی کشاورزان

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    the expansion of rural cooperatives in Iran

    گسترش تعاونی‌های روستایی در ایران

    پیشنهاد بهبود معانی

    انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد cooperative

    1. adjective joint, unified
      Synonyms:
      common combined united shared agreeing joining collaborative collective coordinated harmonious participating team concerted reciprocal interdependent collaborating concurring collegial synergic synergetic coactive coacting coadjuvant coefficient hand in glove in league symbiotic collusive
      Antonyms:
      separate divided disunited uncooperative disjoint uncoordinated disobliging
    1. adjective helpful
      Synonyms:
      useful helpful supportive accommodating obliging responsive companionable
      Antonyms:
      unhelpful uncooperative unsupportive hurting hindering preventing disobliging encumbering

    لغات هم‌خانواده cooperative

    • noun
      cooperation, cooperative
    • adjective
      cooperative
    • verb - intransitive
      cooperate
    • adverb
      cooperatively

    سوال‌های رایج cooperative

    شکل جمع cooperative چی میشه؟

    شکل جمع cooperative در زبان انگلیسی cooperatives است.

    صفت تفضیلی cooperative چی میشه؟

    صفت تفضیلی cooperative در زبان انگلیسی more cooperative است.

    صفت عالی cooperative چی میشه؟

    صفت عالی cooperative در زبان انگلیسی most cooperative است.

    ارجاع به لغت cooperative

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «cooperative» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۷ آذر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/cooperative

    لغات نزدیک cooperative

    • - cooperate
    • - cooperation
    • - cooperative
    • - cooperatively
    • - cooperator
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    تفاوت city center و downtown چیست؟

    تفاوت city center و downtown چیست؟

    تفاوت lemon و lime چیست؟

    تفاوت lemon و lime چیست؟

    لغات شب یلدا به انگلیسی

    لغات شب یلدا به انگلیسی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    garbled gastrointestinal gateway gear up gelatinous out of nowhere over the years Jul jump at jump on the bandwagon Jun juristic just then just as kinda تندیس نفت ماهی آبشش‌آبی ماهی دهان‌کاغذی ماهی گل‌خورک مزین کیقباد یاتاقان نفتالین زعفران لق لحیم میلیارد میلیاردر میلیون
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.