معکوس، دوجانبه
متقابل، عمل متقابل، دوجانبه، دوطرفه
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
She is hoping for a reciprocal favor.
او به لطف متقابل چشم دوخته است.
They agreed to extend reciprocal privileges to each other's citizens.
آنان توافق کردند که به شهروندان یکدیگر امتیازات متقابل بدهند.
how good it would be if love were reciprocal
چه خوش بی مهربانی هر دو سر بی
a reciprocal pronoun
ضمیر دوسویه
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «reciprocal» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/reciprocal