با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

Interchangeable

ˌɪnt̬ərˈtʃeɪndʒəbl ˌɪntəˈtʃeɪndʒəbl
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective
تعویض‌شدنی، باهم عوض‌کردنی، معاوضه‌پذیر، مبادله‌شدنی، تبادل‌پذیر

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری
- car wheels are interchangeable.
- چرخ‌های اتومبیل جابه‌جا‌شدنی هستند.
- Matter and energy are equal and interchangeable.
- ماده و انرژی برابر و تبادل‌پذیر هستند.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد interchangeable

  1. adjective identical, transposable
    Synonyms: changeable, commutable, compatible, converse, convertible, correspondent, equivalent, exchangeable, fungible, interconvertible, mutual, reciprocal, reciprocative, same, substitutable, synonymous, workalike
    Antonyms: different, dissimilar

لغات هم‌خانواده interchangeable

ارجاع به لغت interchangeable

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «interchangeable» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/interchangeable

لغات نزدیک interchangeable

پیشنهاد بهبود معانی