سومشخص مفرد:
changesوجه وصفی حال:
changingتغییرکرده، تغییریافته، دگرگونشده، متحولشده
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
Businesses need to adapt to changed circumstances.
کسبوکارها باید خود را با شرایط دگرگونشده وفق دهند.
She is a changed woman since her election to Congress.
از وقتی که به کنگره راه یافته است، تغییر کرده است.
He's a changed man since he met John.
از زمانی که جان را ملاقات کرده است، متحول شده است.
a changed country after the war
کشوری دگرگونشده پس از جنگ
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «changed» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۷ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/changed