فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Converted

kənˈvɜːrt̬ɪd kənˈvɜːtɪd

سوم‌شخص مفرد:

converts

وجه وصفی حال:

converting

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

adjective

تغییر شکل‌یافته، دگرگون‌شده

He rides a converted road bike.

او یک دوچرخه‌ی جاده‌ای تغییرشکل‌یافته را می‌راند.

a converted monastery

صومعه‌ی تغییرکرده

adjective

(باور و عقیده) متحول، (به یک دین جدید) گرویده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام

He's a converted Muslim.

او فردی گرویده به اسلام (نومسلمان) است.

I was sceptical about the changes but a year later, I'm completely converted.

درباره‌ی تغییرات شکاک و مردد بودم اما یک سال بعد، کاملاً متحول شدم.

adjective

(راگبی و فوتبال آمریکایی) فرصت اعلام‌شده‌‌ی اضافه به سود یک تیم به‌منظور دریافت امتیاز بیشتر

John's converted try sealed victory for his team.

گل کردنِ ترایِ (Try) اضافه توسط جان، پیروزی را برای تیمش به ارمغان آورد.

This player lost the converted try in the previous match.

این بازیکن فرصت اضافه برای دریافت امتیاز بیشتر را در بازی گذشته از دست داد.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد converted

  1. adjective convinced
    Synonyms:
    changed reformed transformed born-again indoctrinated

ارجاع به لغت converted

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «converted» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/converted

لغات نزدیک converted

پیشنهاد بهبود معانی