سومشخص مفرد:
convertsوجه وصفی حال:
convertingتغییر شکلیافته، دگرگونشده
He rides a converted road bike.
او یک دوچرخهی جادهای تغییرشکلیافته را میراند.
a converted monastery
صومعهی تغییرکرده
(باور و عقیده) متحول، (به یک دین جدید) گرویده
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
He's a converted Muslim.
او فردی گرویده به اسلام (نومسلمان) است.
I was sceptical about the changes but a year later, I'm completely converted.
دربارهی تغییرات شکاک و مردد بودم اما یک سال بعد، کاملاً متحول شدم.
(راگبی و فوتبال آمریکایی) فرصت اعلامشدهی اضافه به سود یک تیم بهمنظور دریافت امتیاز بیشتر
John's converted try sealed victory for his team.
گل کردنِ ترایِ (Try) اضافه توسط جان، پیروزی را برای تیمش به ارمغان آورد.
This player lost the converted try in the previous match.
این بازیکن فرصت اضافه برای دریافت امتیاز بیشتر را در بازی گذشته از دست داد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «converted» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/converted