آیکن بنر

گرامر مختصر و مفید فست‌دیکشنری

گرامر مختصر و مفید فست‌دیکشنری

مشاهده
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها
    • انگلیسی به انگلیسی
    • مترادف و متضاد
    • سوال‌های رایج
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: ۲۸ شهریور ۱۴۰۴

    Convert

    kənˈvɜrːt ˈkɑːnvɜːrt kənˈvɜːt ˈkɒnvɜːt

    گذشته‌ی ساده:

    converted

    شکل سوم:

    converted

    سوم‌شخص مفرد:

    converts

    وجه وصفی حال:

    converting

    شکل جمع:

    converts

    معنی convert | جمله با convert

    verb - intransitive verb - transitive B2

    تبدیل کردن، مبدل شدن، عوض کردن، برگرداندن (به چیزی دیگر)

    This software can convert files into different formats.

    این نرم‌افزار می‌تواند فایل‌ها را به فرمت‌های مختلف تبدیل کند.

    They converted the old warehouse into offices.

    آن‌ها انبار قدیمی را به دفتر کار تبدیل کردند.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    to convert wheat into flour

    گندم را به آرد تبدیل کردن

    to convert chemical energy into electricity

    تبدیل کردن انرژی شیمیایی به نیروی برق

    to convert stocks into bonds

    تبدیل کردن سهام به اوراق قرضه

    to convert dollars into rials

    تسعیر کردن دلار به ریال

    verb - intransitive verb - transitive C2

    تغییر مذهب یا عقیده دادن، به کیش دیگری گرویدن، به دین دیگری درآوردن یا درآمدن

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    نرم افزار آی او اس فست دیکشنری

    In his youth, he converted to Islam.

    در جوانی به اسلام گروید (مسلمان شد).

    The missionary tried to convert the villagers to Christianity.

    مبلغ مذهبی تلاش کرد روستاییان را به مسیحیت درآورد.

    verb - transitive

    ورزش امتیاز اضافی گرفتن

    link-banner

    لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی ورزش

    مشاهده

    He converted after the touchdown to give his team an extra point.

    او پس‌از تاچ‌داون امتیاز اضافی را به ثمر رساند و یک امتیاز به تیمش اضافه کرد.

    The team converted three chances in the first half.

    تیم در نیمه‌ی اول سه موقعیت را به گل تبدیل کرد.

    noun countable

    نوکیش، تازه‌گرویده

    Each of the converts was given a new name.

    به هریک از نوکیش‌ها نام جدیدی داده شد.

    I’m a recent convert to vegetarianism and still learning new recipes.

    من تازه به گیاه‌خواری گرایش پیدا کرده‌ام و هنوز درحال یادگیری دستورهای غذایی جدید هستم.

    پیشنهاد بهبود معانی

    انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد convert

    1. noun new believer
      Synonyms:
      follower disciple neophyte novice proselyte catechumen novitiate
    1. verb change; adapt
      Synonyms:
      change alter modify transform turn revise adapt make switch remodel reorganize translate transpose apply restyle interchange switch over metamorphose transfigure commute appropriate transmute download downlink transmogrify
      Antonyms:
      stay remain keep persist endure wait hold idle
    1. verb change belief, especially regarding religion
      Synonyms:
      turn change persuade convince bring around lead move sway incline impel reform redeem save proselytize baptize regenerate alter conviction change of heart proselyte make over cause to adopt see the light actuate bring bend bias brainwash create anew assimilate to budge lead to believe be born again
      Antonyms:
      remain hold

    سوال‌های رایج convert

    گذشته‌ی ساده convert چی میشه؟

    گذشته‌ی ساده convert در زبان انگلیسی converted است.

    شکل سوم convert چی میشه؟

    شکل سوم convert در زبان انگلیسی converted است.

    شکل جمع convert چی میشه؟

    شکل جمع convert در زبان انگلیسی converts است.

    وجه وصفی حال convert چی میشه؟

    وجه وصفی حال convert در زبان انگلیسی converting است.

    سوم‌شخص مفرد convert چی میشه؟

    سوم‌شخص مفرد convert در زبان انگلیسی converts است.

    ارجاع به لغت convert

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «convert» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲ دی ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/convert

    لغات نزدیک convert

    • - conversion table
    • - conversional
    • - convert
    • - convert to Christianity
    • - converted
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    تفاوت city center و downtown چیست؟

    تفاوت city center و downtown چیست؟

    تفاوت lemon و lime چیست؟

    تفاوت lemon و lime چیست؟

    لغات شب یلدا به انگلیسی

    لغات شب یلدا به انگلیسی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    New York nevertheless nail technician navigator NBD nell nero growth stimulate still water stewardship stoplight sponge solitary platitude قبض قد گشنیز قلمبه قیراط فراکسیون فرشته‌ی مقرب قبح تقبیح تقبیح کردن قباحت مغرور فیزیوتراپی فیزیولوژی اغماض
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.