پسوپیش کردن، قلب کردن، مقدم و مؤخر کردن، (ریاضی) به طرف دیگر معادله بردن
ترانهادن، پس و پیش کردن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
He inadvertently transposed the "e" and the "i" in "weird".
ندانسته "e" و "i" را در واژهی "weird" پس و پیش نوشت.
transposed matrix
ماتریس فرانهاده (ترانسپزه)
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «transpose» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/transpose