شکل جمع:
inversesوارونه، معکوس، برعکس، برگردان، مقلوب، واژگون، نگونسار
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
His enthusiasm for this job is in inverse proportion to his salary!
اشتیاق او به این شغل با حقوقی که میگیرد، رابطهی معکوس دارد!
to be in inverse ratio (or proportion) to
رابطهی وارون (معکوس) داشتن با
inverse element
عنصر معکوس
an inverse order
ترتیب وارونه
inverse image
تصویر معکوس
the inverse side of a coin
پشت سکه، آن طرف سکه
Division is the inverse operation of multiplication.
تقسیم، عمل مقابل (واروی) ضرب است.
inverted commas
نشان نقلقول
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «inverse» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/inverse