صفت تفضیلی:
more contraryصفت عالی:
most contraryمخالف، معکوس، مقابل، خلاف
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
contrary to the rule
برخلاف قاعده
contrary opinions
عقاید مغایر
Fire and water are contraries.
آب و آتش ضد هم هستند.
contrary wind
باد مخالف
like a contrary child
مانند کودکی لجباز
Contrary to what you said, even the desert can be productive.
برعکس آنچه که گفتی صحرا هم میتواند بارور باشد.
He does not support the communists, on the contrary, he dislikes them.
او طرفدار کمونیستها نیست، برعکس از آنها بدش میآید.
برخلاف، برعکس
برعکس، برخلاف (آنچه که گفته شده)
(قدیمی) برخلاف انتظار
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «contrary» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۵ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/contrary