مخالف (عقیده عموم)، معاند، ناموافق
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
Dissident elements within the navy tried to overthrow his regime.
عوامل مخالف در نیروی دریایی سعی میکردند رژیم او را سرنگون کنند.
The country's economy is in the hands of several dissident organizations.
اقتصاد کشور در دست چندین سازمان جور واجور است.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «dissident» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/dissident