Sectary

ˈsektəriː ˈsektərɪ
آخرین به‌روزرسانی:

معنی

noun
عضو حزب، فرقه‌ای

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد sectary

  1. noun One zealously devoted to a religion
    Synonyms: devotee, enthusiast, fanatic, votary, zealot
  2. noun A person who dissents from the doctrine of an established church
    Synonyms: sectarian, dissenter, dissident, heretic, nonconformist, schismatic, separationist, separatist, sectarist

ارجاع به لغت sectary

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «sectary» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/sectary

لغات نزدیک sectary

پیشنهاد بهبود معانی