امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Schismatic

skɪzˈmætɪk skɪzˈmætɪk
آخرین به‌روزرسانی:

معنی

noun adjective
( schismatical ) تفرقه‌انداز، تفرقه‌جویانه

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد schismatic

  1. adjective Inclined toward rebellion
    Synonyms:
    discordant heretical
  1. noun A person who dissents from the doctrine of an established church
    Synonyms:
    heretic dissenter dissident rebel nonconformist sectarian sectary separationist separatist factionist
  1. adjective Of or relating to or involved in or characteristic of schism
    Synonyms:
    schismatical

ارجاع به لغت schismatic

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «schismatic» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۶ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/schismatic

لغات نزدیک schismatic

پیشنهاد بهبود معانی