با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

Schismatic

skɪzˈmætɪk skɪzˈmætɪk
آخرین به‌روزرسانی:

معنی

noun adjective
( schismatical ) تفرقه‌انداز، تفرقه‌جویانه

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد schismatic

  1. adjective Inclined toward rebellion
    Synonyms: discordant, heretical
  2. noun A person who dissents from the doctrine of an established church
    Synonyms: heretic, dissenter, dissident, rebel, nonconformist, sectarian, sectary, separationist, separatist, factionist
  3. adjective Of or relating to or involved in or characteristic of schism
    Synonyms: schismatical

ارجاع به لغت schismatic

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «schismatic» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۶ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/schismatic

لغات نزدیک schismatic

پیشنهاد بهبود معانی