امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Nonconformist

ˌnɑːnkənˈfɔːrmɪst ˌnɒnkənˈfɔːmɪst
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    nonconformists
  • صفت تفضیلی:

    more nonconformist
  • صفت عالی:

    most nonconformist

معنی و نمونه‌جمله

noun adjective
ناپیرو، نامقلد، معاند، ناموافق، مخالف کلیسای رسمی، خودرأی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری
- his nonconformist attitude
- روش سنت‌گریزانه‌ی او
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد nonconformist

  1. adjective unwilling to behave, believe as most do
    Synonyms:
    beatnik bohemian dissident freak heretical heterodox hippie iconoclastic maverick oddball offbeat original rebel schismatic sectarian swinger unorthodox weird
    Antonyms:
    conforming conformist obeying orthodox
  1. noun person who goes against normal behavior, beliefs
    Synonyms:
    beatnik bohemian demonstrator different breed dissenter dissentient dissident dropout eccentric fish out of water freak heretic iconoclast individualist liberal malcontent maverick misbeliever night person oddball offbeat original protester radical rebel sectary separatist swinger weirdo
    Antonyms:
    conformist orthodox

ارجاع به لغت nonconformist

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «nonconformist» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۶ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/nonconformist

لغات نزدیک nonconformist

پیشنهاد بهبود معانی