با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

Nonconformist

ˌnɑːnkənˈfɔːrmɪst ˌnɒnkənˈfɔːmɪst
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    nonconformists
  • صفت تفضیلی:

    more nonconformist
  • صفت عالی:

    most nonconformist

معنی و نمونه‌جمله

noun adjective
ناپیرو، نامقلد، معاند، ناموافق، مخالف کلیسای رسمی، خودرأی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری
- his nonconformist attitude
- روش سنت‌گریزانه‌ی او
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد nonconformist

  1. adjective unwilling to behave, believe as most do
    Synonyms: beatnik, bohemian, dissident, freak, heretical, heterodox, hippie, iconoclastic, maverick, oddball, offbeat, original, rebel, schismatic, sectarian, swinger, unorthodox, weird
    Antonyms: conforming, conformist, obeying, orthodox
  2. noun person who goes against normal behavior, beliefs
    Synonyms: beatnik, bohemian, demonstrator, different breed, dissenter, dissentient, dissident, dropout, eccentric, fish out of water, freak, heretic, iconoclast, individualist, liberal, malcontent, maverick, misbeliever, night person, oddball, offbeat, original, protester, radical, rebel, sectary, separatist, swinger, weirdo
    Antonyms: conformist, orthodox

ارجاع به لغت nonconformist

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «nonconformist» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۹ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/nonconformist

لغات نزدیک nonconformist

پیشنهاد بهبود معانی