امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Nonconformity

ˌnɑːnkənˈfɔːrməti ˌnɒnkənˈfɔːmɪti
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله

noun
ناپیروی، عدم رعایت، عدم تشابه، عدم موافقت، معاندت، ناهمنوایی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری
- His nonconformity to the traditions of his society cost him dearly.
- ناهماهنگی(عدم پیروی) او با سنت‌های جامعه برایش گران تمام شد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد nonconformity

  1. noun belief, behavior different from most
    Synonyms:
    bohemianism breach contumaciousness denial disaffection disagreement disapprobation disapproval discordance disobedience dissent eccentricity exception heresy heterodoxy iconoclasm insubordination lawlessness mutinousness negation nonacceptance nonagreement noncompliance nonconsent objection opposition originality recalcitrance recusance recusancy rejection strangeness transgressiveness unconventionality uniqueness unorthodoxy unruliness veto violation
    Antonyms:
    compliance conformity obedience orthodoxy

ارجاع به لغت nonconformity

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «nonconformity» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۶ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/nonconformity

لغات نزدیک nonconformity

پیشنهاد بهبود معانی