ناپیروی، عدم رعایت، عدم تشابه، عدم موافقت، معاندت، ناهمنوایی
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
His nonconformity to the traditions of his society cost him dearly.
ناهماهنگی(عدم پیروی) او با سنتهای جامعه برایش گران تمام شد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «nonconformity» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۵ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/nonconformity