امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Obedience

əˈbiːdiəns əˈbiːdiəns
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    obediences

معنی و نمونه‌جمله

noun uncountable
اطاعت، فرمانبرداری، حرف‌شنوی، رامی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
- The law demands obedience.
- قانون اطاعت می‌طلبد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد obedience

  1. noun good behavior; submissiveness
    Synonyms: accordance, acquiescence, agreement, compliance, conformability, conformity, deference, docility, duteousness, dutifulness, duty, manageability, meekness, observance, orderliness, quietness, respect, reverence, servility, submission, subservience, tameness, tractability, willingness
    Antonyms: bad behavior, disobedience, misbehavior, mischief, mutiny, rebellion

لغات هم‌خانواده obedience

ارجاع به لغت obedience

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «obedience» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۱ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/obedience

لغات نزدیک obedience

پیشنهاد بهبود معانی