گذشتهی ساده:
mutiniedشکل سوم:
mutiniedسومشخص مفرد:
mutiniesوجه وصفی حال:
mutinyingشکل جمع:
mutiniesشورش، یاغیگری، فتنه، طغیان، سرکشی، نافرمانی، تمرد
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The mutiny soon spread to the whole town.
بهزودی شورش به همهی شهر سرایت کرد.
The sailors mutinied against their captain.
ناویان بر ناخدای خود شوریدند.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «mutiny» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/mutiny