فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
خرید اشتراک
آخرین به‌روزرسانی:
Resistance
rɪˈzɪstns
rɪˈzɪstns
شکل جمع:
resistancesمعنی و نمونه‌جمله‌ها
noun
countable
C2
پایداری، ایستادگی، استحکام، مخالفت
لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی واژگان کاربردی سطح پیشرفته
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
the body's resistance against disease
مقاومت بدن در برابر بیماری
their resistance against the enemy's repeated attacks
ایستادگی آنان در برابر حمله‌های پیاپی دشمن
نمونه‌جمله‌های بیشتر
frictional resistance
مقاومت اصطکاکی
electrical resistance
مقاومت الکتریکی
مترادف و متضاد resistance
-
noun fighting, oppositionSynonyms:fight battle struggle opposition combat protection hindrance obstruction impediment holding detention check cover screen shield safeguard support stand refusal defiance friction contention impeding protecting halting retardation counteraction striking back parrying warding off blocking intransigence rebuff impedance withstanding watchAntonyms:cooperation submission compliance conforming
ارجاع به لغت resistance
از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوه‌ی رفرنس‌دهی:
کپی
معنی لغت «resistance» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/resistance