امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Retardation

ritarˈdeɪʃn̩ ˌriːtɑːˈdeɪʃn̩
آخرین به‌روزرسانی:

معنی

noun
تأخیر، کم‌هوشی، عدم رشد فکری، شتاب منفی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد retardation

  1. noun Something that retards
    Synonyms:
    delay lag obstacle detainment retardant slowdown holdup hindrance retardent
  1. noun A decrease in rate of change
    Synonyms:
    deceleration slowing
    Antonyms:
    acceleration
  1. noun Mental disability
    Synonyms:
    mental-retardation slowness backwardness subnormality

ارجاع به لغت retardation

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «retardation» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/retardation

لغات نزدیک retardation

پیشنهاد بهبود معانی