گذشتهی ساده:
laggedشکل سوم:
laggedسومشخص مفرد:
lagsوجه وصفی حال:
laggingشکل جمع:
lagsعقب ماندن، عقب افتادن، عقب بودن
The country's economy lags behind those of its neighbors.
اقتصاد کشور از اقتصاد همسایگانش عقب است.
He lagged behind the rest because his shoes were hurting his feet.
او از دیگران عقب ماند؛ چون کفشهایش پاهایش را میزد.
In space technology they lag behind us by ten years.
آنها در فنون فضانوردی ده سال از ما عقب هستند.
She lags behind at school.
او در درس (یا در مدرسه) عقب است.
کندی، لنگی، واماندگی، عقبماندگی، اختلاف
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
time lag
اختلاف زمانی
This work must go forward without a lag.
این کار باید بیدرنگ جلو برود.
با عایق پوشاندن، عایق بستن
He lagged the pipes with insulation.
او لولهها را با عایق پوشاند.
They lagged the roof.
آنها سقف را با عایق پوشاندند.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «lag» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/lag