گذشتهی ساده:
inchedشکل سوم:
inchedسومشخص مفرد:
inchesوجه وصفی حال:
inchingشکل جمع:
inchesاینچ، مقیاس طول برابر ۲/۵۴ سانتیمتر
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح متوسط
10"
10 اینچ
I escaped death by an inch.
چیزی نمانده بود بمیرم.
کم کم پیش رفتن، ذره ذره جلو رفتن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
She inched toward me.
او کمکم به سویم آمد.
(دلیل) آهسته رفتن
(ایرلند و اسکاتلند) زمین دور افتاده
کاملاً، از هر نظر
کمکم، به درجات، آهسته
بسیار نزدیک به
تقریباً تا سرحد مرگ
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «inch» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۶ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/inch