امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Inchmeal

ˈɪnʧˌmil ˈɪnʧmiːl
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adverb
خردخرد، رفته‌رفته، به‌تدریج، کم‌کم، متدرجاً، آهسته‌آهسته

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری
- She approached her goals inchmeal, taking small steps every day.
- او رفته‌رفته به اهداف خود نزدیک شد و هر روز قدم‌های کوچکی برمی‌داشت.
- The ice melted inchmeal, revealing the rocks beneath.
- یخ به‌تدریج ذوب و سنگ‌های زیر پیدا شد.
پیشنهاد بهبود معانی

ارجاع به لغت inchmeal

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «inchmeal» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۶ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/inchmeal

لغات نزدیک inchmeal

پیشنهاد بهبود معانی