فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Inchmeal

ˈɪnʧˌmil ˈɪnʧmiːl

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adverb

خردخرد، رفته‌رفته، به‌تدریج، کم‌کم، متدرجاً، آهسته‌آهسته

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام

She approached her goals inchmeal, taking small steps every day.

او رفته‌رفته به اهداف خود نزدیک شد و هر روز قدم‌های کوچکی برمی‌داشت.

The ice melted inchmeal, revealing the rocks beneath.

یخ به‌تدریج ذوب و سنگ‌های زیر پیدا شد.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد inchmeal

  1. adverb little by little
    Synonyms:
    gradually

ارجاع به لغت inchmeal

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «inchmeal» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۶ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/inchmeal

لغات نزدیک inchmeal

پیشنهاد بهبود معانی