آیکن بنر

۵۰۴ واژه‌ی ضروری در لغات دسته‌بندی‌شده

۵۰۴ واژه‌ی ضروری در لغات دسته‌بندی‌شده

مشاهده
آخرین به‌روزرسانی:

Inchoate

ɪnˈkoʊeɪt ɪnˈkoʊeɪt ɪnˈkəʊət ɪnˈkəʊət ɪnˈkəʊət

معنی inchoate | جمله با inchoate

verb - transitive adjective adverb

آغاز کردن، بنیاد نهادن، تازه به‌وجود آمده، نیمه‌تمام

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری

inchoate ideas

عقاید تازه ایجاد‌شده، اندیشه‌های نوپا

The general plan is inchoate and vague.

نقشه‌ی کلی ناقص و مبهم است.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

an inchoate right of dower

حق مشروط به جهیزیه

پیشنهاد بهبود معانی

انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد inchoate

ارجاع به لغت inchoate

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «inchoate» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۰ شهریور ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/inchoate

لغات نزدیک inchoate

پیشنهاد بهبود معانی