امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Unfinished

ʌnˈfɪnɪʃt ʌnˈfɪnɪʃt
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله

adjective
ناتمام، تمام‌نشده، بی‌پایان

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری
- Dickens' last novel was unfinished.
- آخرین رمان دیکنز ناتمام بود.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد unfinished

  1. adjective not completed
    Synonyms: amateurish, bare, crude, cut short, dabbling, defective, deficient, dilettante, faulty, formless, found wanting, fragmentary, half-baked, half-done, immature, imperfect, incomplete, in the making, in the rough, lacking, natural, not done, plain, raw, rough, roughhewn, shapeless, sketchy, tentative, unaccomplished, unadorned, unassembled, uncompleted, unconcluded, under construction, undeveloped, undone, unexecuted, unfashioned, unfulfilled, unperfected, unpolished, unrefined, wanting
    Antonyms: completed, finished, polished, refined, whole

ارجاع به لغت unfinished

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «unfinished» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/unfinished

لغات نزدیک unfinished

پیشنهاد بهبود معانی