امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Cut Short

آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

idiom C2
چیزی را کوتاه کردن، زودتر از موعد متوقف کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
- His ministerial career was cut short within a year.
- دوره‌ی وزارت او به یک سال نکشید.
- The band has cut short its US concert tour.
- گروه موسیقی تور کنسرت آمریکا را زودتر از موعد به پایان رساند.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد cut short

  1. verb stop earlier than intended
    Synonyms:
    stop end finish terminate quit halt shorten interrupt abridge curtail diminish check hinder postpone clip abbreviate abort freeze intercept break off break short bring to an end put a stop to stop short stop dead stop cold leave unfinished checkmate
    Antonyms:
    continue prolong lengthen

ارجاع به لغت cut short

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «cut short» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۵ اسفند ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/cut-short

لغات نزدیک cut short

پیشنهاد بهبود معانی