فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Cut Short

معنی و نمونه‌جمله‌ها

idiom C2

چیزی را کوتاه کردن، زودتر از موعد متوقف کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

هوش مصنوعی فست دیکشنری

His ministerial career was cut short within a year.

دوره‌ی وزارت او به یک سال نکشید.

The band has cut short its US concert tour.

گروه موسیقی تور کنسرت آمریکا را زودتر از موعد به پایان رساند.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد cut short

  1. verb stop earlier than intended
    Synonyms:
    stop end finish terminate quit halt shorten interrupt abridge curtail diminish check hinder postpone clip abbreviate abort freeze intercept break off break short bring to an end put a stop to stop short stop dead stop cold leave unfinished checkmate
    Antonyms:
    continue prolong lengthen

ارجاع به لغت cut short

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «cut short» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/cut-short

لغات نزدیک cut short

پیشنهاد بهبود معانی