گذشتهی ساده:
terminatedشکل سوم:
terminatedسومشخص مفرد:
terminatesوجه وصفی حال:
terminatingمنتهی، محدود
بپایان رساندن، خاتمه دادن، منقضی کردن، فسخ کردن،محدود کردن، خاتمه یافتن
to terminate a conference
کنفرانس را به پایان رساندن
His heart attack terminated the interview.
سکتهی قلبی او، مصاحبه را خاتمه داد.
The fight terminated with his victory.
مشتبازی با پیروزی او به پایان رسید.
This railway terminates in Kerman.
این خطآهن در کرمان خاتمه مییابد.
He was terminated last year.
پارسال به خدمت او خاتمه دادند.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «terminate» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/terminate