امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Tether

ˈteðər ˈteðə
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun verb - transitive
کمند، افسار، حدود، وسعت، افسار کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری
- The horse had a long tether.
- اسب افسار بلندی داشت.
- The horse was tethered to a tree.
- اسب را به درخت بسته بودند.
- I am at the end of my tether.
- کارد به استخوانم رسیده است (صبرم تمام شده است).
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد tether

  1. noun fastening
    Synonyms: binding, bond, chain, cord, fetter, halter, harness, lead, leash, picket, restraint, rope, shackle
  2. verb fasten
    Synonyms: batten, bind, chain, fetter, leash, manacle, moor, picket, restrain, rope, secure, shackle, tie
    Antonyms: unchain, unfasten, unshackle

Idioms

  • at the end of one's tether

    کارد کسی که به استخوان رسیده، در سرحد بی‌تابی، جان به لب رسیده

ارجاع به لغت tether

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «tether» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/tether

لغات نزدیک tether

پیشنهاد بهبود معانی