گذشتهی ساده:
picketedشکل سوم:
picketedسومشخص مفرد:
picketsوجه وصفی حال:
picketingشکل جمع:
picketsدستک، میخ چوبی، میخچه، چوب نوکتیز، چوب پرچین، کشیک، اعتصاب کردن، اعتصاب و جلوگیری از ورود سایرین به محل کار، نرده کشیدن، مراقبت کردن، بستن، افسارکردن (اسب)، جلو کسی راه رفتن یا ایستادن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The union placed a large picket at the factory gate.
اتحادیه تعداد زیادی پیشگام اعتصاب را جلو در کارخانه مستقر کرد.
The picket persuaded the truck driver not to enter the warehouse.
پیشگامان اعتصاب رانندهی کامیون را متقاعد کردند که وارد انبار نشود.
The striking workers picketed in front of the factory.
کارگران اعتصابی جلو کارخانه شعار حمل کردند.
اعتصابشکنی کردن، در اعتصاب شرکت نکردن
مأمور (یا در مأموریت) دیدهوری نظامی
در صف پیشگامان اعتصاب
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «picket» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/picket