فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Picket

ˈpɪkɪt ˈpɪkɪt

گذشته‌ی ساده:

picketed

شکل سوم:

picketed

سوم‌شخص مفرد:

pickets

وجه وصفی حال:

picketing

شکل جمع:

pickets

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun verb - transitive adverb

دستک، میخ چوبی، میخچه، چوب نوک‌تیز، چوب پرچین، کشیک، اعتصاب کردن، اعتصاب و جلوگیری از ورود سایرین به محل کار، نرده کشیدن، مراقبت کردن، بستن، افسارکردن (اسب)، جلو کسی راه رفتن یا ایستادن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری

The union placed a large picket at the factory gate.

اتحادیه تعداد زیادی پیشگام اعتصاب را جلو در کارخانه مستقر کرد.

The picket persuaded the truck driver not to enter the warehouse.

پیشگامان اعتصاب راننده‌ی کامیون را متقاعد کردند که وارد انبار نشود.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

The striking workers picketed in front of the factory.

کارگران اعتصابی جلو کارخانه شعار حمل کردند.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد picket

  1. noun post of structure
    Synonyms:
    pillar post upright stake rail peg panel stanchion pale paling palisade
  1. noun person who demonstrates for cause
    Synonyms:
    demonstrator protester picketer striker
  1. noun person acting as guard
    Synonyms:
    guard watch sentry lookout patrol sentinel watchperson scout spotter ward
  1. verb protest against, for cause
    Synonyms:
    demonstrate boycott strike walk out blockade hit the bricks

Collocations

cross the picket line

اعتصاب‌شکنی کردن، در اعتصاب شرکت نکردن

on picket duty

مأمور (یا در مأموریت) دیده‌وری نظامی

on the picket line

در صف پیشگامان اعتصاب

ارجاع به لغت picket

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «picket» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/picket

لغات نزدیک picket

پیشنهاد بهبود معانی