با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

Demonstrate

ˈdemənstreɪt ˈdemənstreɪt
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    demonstrated
  • شکل سوم:

    demonstrated
  • سوم‌شخص مفرد:

    demonstrates
  • وجه وصفی حال:

    demonstrating

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

verb - transitive B2
نشان دادن، اثبات کردن (با دلیل)، ثابت کردن، شرح دادن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری
- The salesman demonstrated the refrigerator to customers.
- فروشنده یخچال را به مشتریان نشان داد.
- Her hesitation demonstrated her distrust.
- تردید او از بی‌اعتمادی‌اش حکایت می‌کرد (دودلی او نشانه‌ی بی‌اعتمادی‌اش بود).
- to demonstrate the truth of something
- حقیقت چیزی را اثبات کردن
verb - intransitive
تظاهرات کردن
- Workers demonstrated in front of the parliament.
- کارگران جلوی مجلس تظاهرات به راه انداختند.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد demonstrate

  1. verb display, show
    Synonyms: authenticate, determine, establish, evidence, evince, exhibit, expose, flaunt, indicate, make evident, make out, manifest, prove, roll out, show and tell, test, testify to, trot out, try, validate
    Antonyms: conceal, hide
  2. verb explain, illustrate
    Synonyms: confirm, debunk, describe, express, give for instance, make clear, ostend, proclaim, set forth, show how, teach, testify to, walk one through
    Antonyms: confuse, distort, falsify, misrepresent
  3. verb display or take public
    Synonyms: action for a cause exhibit, fast, lie in, manifest, march, march on, parade, picket, protest, rally, sit in, stage walkout, strike, walkout

لغات هم‌خانواده demonstrate

ارجاع به لغت demonstrate

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «demonstrate» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/demonstrate

لغات نزدیک demonstrate

پیشنهاد بهبود معانی