امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Demonstrate

ˈdemənstreɪt ˈdemənstreɪt
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    demonstrated
  • شکل سوم:

    demonstrated
  • سوم‌شخص مفرد:

    demonstrates
  • وجه وصفی حال:

    demonstrating

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

verb - transitive B2
نشان دادن، اثبات کردن (با دلیل)، ثابت کردن، شرح دادن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری
- The salesman demonstrated the refrigerator to customers.
- فروشنده یخچال را به مشتریان نشان داد.
- Her hesitation demonstrated her distrust.
- تردید او از بی‌اعتمادی‌اش حکایت می‌کرد (دودلی او نشانه‌ی بی‌اعتمادی‌اش بود).
- to demonstrate the truth of something
- حقیقت چیزی را اثبات کردن
verb - intransitive
تظاهرات کردن
- Workers demonstrated in front of the parliament.
- کارگران جلوی مجلس تظاهرات به راه انداختند.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد demonstrate

  1. verb display, show
    Synonyms:
    authenticate determine establish evidence evince exhibit expose flaunt indicate make evident make out manifest prove roll out show and tell test testify to trot out try validate
    Antonyms:
    conceal hide
  1. verb explain, illustrate
    Synonyms:
    confirm debunk describe express give for instance make clear ostend proclaim set forth show how teach testify to walk one through
    Antonyms:
    confuse distort falsify misrepresent
  1. verb display or take public
    Synonyms:
    action for a cause exhibit fast lie in manifest march march on parade picket protest rally sit in stage walkout strike walkout

لغات هم‌خانواده demonstrate

  • verb - transitive
    demonstrate

ارجاع به لغت demonstrate

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «demonstrate» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/demonstrate

لغات نزدیک demonstrate

پیشنهاد بهبود معانی