گذشتهی ساده:
flauntedشکل سوم:
flauntedسومشخص مفرد:
flauntsوجه وصفی حال:
flauntingبه رخ کشیدن، بالیدن، خرامیدن، جولان دادن، خودنمایی، جلوه
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
He flaunted his medals.
او مدالهای خود را به رخ ما کشید.
She flaunts her beauty.
او به زیبایی خود مینازد.
He flaunted his new bike.
با دوچرخهی نو خود جولان میداد.
The ship's flags were flaunting in the breeze.
پرچمهای کشتی در نسیم در اهتزاز بود.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «flaunt» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/flaunt