آیکن بنر

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

مشاهده
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها
    • انگلیسی به انگلیسی
    • مترادف و متضاد
    • سوال‌های رایج
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: ۹ مرداد ۱۴۰۴

    Flourish

    ˈflɜːrɪʃ ˈflʌrɪʃ

    گذشته‌ی ساده:

    flourished

    شکل سوم:

    flourished

    سوم‌شخص مفرد:

    flourishes

    وجه وصفی حال:

    flourishing

    شکل جمع:

    flourishes

    معنی flourish | جمله با flourish

    verb - intransitive C2

    شکوفا شدن، رونق گرفتن، رشد کردن، آباد شدن، پیشرفت کردن، توسعه یافتن، اوج گرفتن

    link-banner

    لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی کاربردی پیشرفته

    مشاهده

    The two brothers' business flourished and they both became rich.

    کاسبی آن دو برادر رونق گرفت و هردو پولدار شدند.

    Under Shah Abbas, the arts flourished.

    در زمان شاه‌عباس هنر شکوفا شد.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    The country's foreign trade was flourishing.

    بازرگانی برون‌مرزی کشور شکوفا بود.

    The baroque style flourished in the seventeenth century.

    سبک باروک در سده‌ی هفدهم به اوج خود رسید.

    verb - transitive

    انگلیسی بریتانیایی تکان دادن (برای جلب توجه)

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    خرید اشتراک فست دیکشنری

    The victorious soldiers flourished their swords over their heads.

    سربازان پیروزمند شمشیرهای خود را بالای سرشان تکان دادند.

    She ran out of the room flourishing a letter.

    درحالی‌که نامه‌ای را در دست تکان می‌داد، از اتاق بیرون دوید.

    noun countable

    پیچ‌وخم، خطاطی هنری

    Her handwriting was filled with unnecessary flourishes that made it hard to read.

    دست‌خط او پر از پیچ‌وخم‌های غیرضروری بود که خواندن آن را سخت می‌کرد.

    Old manuscripts often include decorative flourishes around the margins.

    دست‌نوشته‌های قدیمی اغلب دارای خطاطی‌های هنری در حاشیه‌ها هستند.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    His signature is full of flourishes.

    امضای او پر از خط و قوس است.

    He pulled the knife out of his pocket with a flourish.

    با ژست چاقو را از جیبش درآورد.

    پیشنهاد بهبود معانی

    انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد flourish

    1. noun curlicue, decoration
      Synonyms:
      decoration embellishment ornamentation garnish twist spiral curl sweep furbelow plume quirk
    1. verb grow, prosper
      Synonyms:
      develop succeed increase expand thrive boom prosper augment multiply get ahead do well make out go come along blossom burgeon flower wax bear fruit get on score amplify go great guns hit it big batten live high on hog be on top of heap arrive
      Antonyms:
      fail hinder languish cease stunt
    1. verb wave about
      Synonyms:
      wave swing shake wag display flaunt wield brandish sweep flutter swish twirl vaunt

    سوال‌های رایج flourish

    گذشته‌ی ساده flourish چی میشه؟

    گذشته‌ی ساده flourish در زبان انگلیسی flourished است.

    شکل سوم flourish چی میشه؟

    شکل سوم flourish در زبان انگلیسی flourished است.

    وجه وصفی حال flourish چی میشه؟

    وجه وصفی حال flourish در زبان انگلیسی flourishing است.

    سوم‌شخص مفرد flourish چی میشه؟

    سوم‌شخص مفرد flourish در زبان انگلیسی flourishes است.

    ارجاع به لغت flourish

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «flourish» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۸ آذر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/flourish

    لغات نزدیک flourish

    • - flour
    • - flour-box
    • - flourish
    • - flourishing
    • - floury
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    انواع سبزیجات به انگلیسی

    انواع سبزیجات به انگلیسی

    اسامی گل ها به انگلیسی

    اسامی گل ها به انگلیسی

    انواع درختان به انگلیسی

    انواع درختان به انگلیسی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    eventually everlasting every one every other day exchange student exercise authority let go horny matcha pollen ghee tick off sine Ju quartz سبیل زن‌ذلیل ستبر سترگ سجود اتراق کردن اولویت بالاخره انضباط محابا پلمب پلمب کردن افتادن انداختن تزیین
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.