گذشتهی ساده:
flourishedشکل سوم:
flourishedسومشخص مفرد:
flourishesوجه وصفی حال:
flourishingتزئینات نگارشی، جلوه، رشد کردن، نشوونما کردن، پیشرفت کردن، زینتکاری کردن، شکفتن، برومند شدن، آباد شدن، گل کردن
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح پیشرفته
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The two brothers' business flourished and they both became rich.
کاسبی آن دو برادر رونق گرفت و هردو پولدار شدند.
The country's foreign trade was flourishing.
بازرگانی برونمرزی کشور شکوفا بود.
Under Shah Abbas, the arts flourished.
در زمان شاهعباس هنر شکوفا شد.
The baroque style flourished in the seventeenth century.
سبک باروک در سدهی هفدهم به اوج خود رسید.
The victorious soldiers flourished their swords over their heads.
سربازان پیروزمند شمشیرهای خود را بالای سرشان تکان دادند.
She ran out of the room flourishing a letter.
درحالیکه نامهای را در دست تکان میداد، از اتاق بیرون دوید.
He pulled the knife out of his pocket with a flourish.
با ژست چاقو را از جیبش درآورد.
His signature is full of flourishes.
امضای او پر از خط و قوس است.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «flourish» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/flourish