فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Furbelow

ˈfɜːrbɪloʊ ˈfɜːbɪləʊ

معنی و نمونه‌جمله

noun verb - transitive

چین، حاشیه چین‌دار، چین دادن، چین دوختن روی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام

She was heavily made and there were all kinds of furbelows hanging around her neck.

او هفت قلم بزک کرده بود و همه‌جور زلم‌زیمبو از گردنش آویزان بود.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد furbelow

  1. noun a strip of pleated material used as a decoration or a trim
    Synonyms:
    trimming ornament frill ruffle flounce falbala

ارجاع به لغت furbelow

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «furbelow» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/furbelow

لغات نزدیک furbelow

پیشنهاد بهبود معانی