گذشتهی ساده:
flourishedشکل سوم:
flourishedسومشخص مفرد:
flourishesپررونق، درحال ترقی، درحال رونق، در حال پیشرفت، روبهرشد، موفق (فعالیت و کار و غیره)، در حال رشد، شکوفا (گیاه)
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The flourishing economy led to an increase in job opportunities and higher wages for workers.
اقتصاد پررونق منجر به افزایش فرصتهای شغلی و افزایش دستمزد کارگران شد.
The flourishing plant in the garden attracted various species of butterflies and birds.
گیاه شکوفا در باغ گونههای مختلفی از پروانهها و پرندگان را به خود جذب کرد.
a flourishing career
حرفهای روبهرشد
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «flourishing» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/flourishing