پژمرده، بینشاط، رنجور، ضعیف، علیل، زار، خمود
حسرتآمیز، عشقآمیز، پرسوزوگداز
They exchanged languishing glances.
آنان نگاههای عاشقانهای رد و بدل کردند.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «languishing» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/languishing